چه قدرخوب می شد که توباشی... چه قدرخوب می شد که توباشی و با من باشی...
چه قدرخوب می شد که تو رواندازه می کردم دردستهای جامانده، به روی پنجره هایی که هیچ وقت بازنشده اند، حتی به روی تو. توکه پنجره ها رو بی معنا کردی. وقتی همیشه گشوده بودی به روی آسمانی که منو ازچشم تو می دید.
چه قدرخوب می شد که همیشه چشم هایم را می بستم که هیچ آسمانی نتواند تو را ازنگاه من بگیرد.
چه قدرخوب می شد که توباشی، حتی روی بخارشیشه وروی جای دستهای جامانده برپنجره هایی که هیچ وقت بازنشده اند.
خاطرات خاطره خواهی را خاطره کرد، خاطره ی من خاطره ی من نظرات شما عزیزان:
نمیشه از فکرش بیام بیرون
چی کار کنم؟؟؟؟؟؟! ![]()
سلام امیدوارم خوب باشی
|
About![]()
خدایا ازعشق امروز من چیزی برای فردا بگذار نگاهی... یادی... تصویری... خاطره ای... برای آن هنگام كه فراموش خواهیم كرد كه روزگاری چقدر عاشق بودیم.
Home
|